صبح است ساقیا ...

آمار مطالب

کل مطالب : 297
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 410
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 410
بازدید ماه : 420
بازدید سال : 5797
بازدید کلی : 394902

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای وزمتر و آدرس golgaz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 410
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 410
بازدید ماه : 420
بازدید کل : 394902
تعداد مطالب : 297
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


if (hr==23) document.write("شب بخير") Untitled Document
دریافت کد خوش آمدگویی

<-PollName->

<-PollItems->


دریافت کدهای جاوا برای وبلاگ شما
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : فردوس سليماني وزمتر
تاریخ : چهار شنبه 27 ارديبهشت 1396
نظرات

صبح است ساقیا ...

شهرام رستمی

و با اين همه

 ما به اين جهان نيامده‌ايم

 كه بميريم

آن هم در سپيده‌ دمي

كه بوي ليمومي‌آيد                                                                                                                                       
 
يانيس ريتسوس

شیرینی این ترانۀ شاعر یونانی آنقدر هست که آن اندک‌مایۀ تلخی واژۀ «بمیریم» در برابر بوی تند لیموی زندگی محو می‌گردد و نگارنده را در پیوند با صبح و زندگی،  بی چاره از آغازش می‌نماید.و باز ... با این همه، کمتر اتفاق افتاده که برخیزیم و به حادثۀ صبح بیندیشیم و تأمل کنیم این حادثۀ هموارۀ جشنِ بیکرانِ طلوعخورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد/گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن.آنچه رسم زمانه بوده، این بوده و هست که در ظاهر برای به دست آوردن، همواره باید از دست داد. هر صبح بهانه‌ای برای با تو بودن است، شاید دیگر دست ندهد. زندگی را می‌گویم، زندگی‌ام، باید از کف داد، همواره از کف می‌دهیم تا ادامه دهیم... تا وقت غروب. دیدارِ اتفاقِ طلوعِ حقیقت از شرق، مستلزم از دست دادن نوشین خواب صبحگاهی است که این صبح در کمتر قابی درآمده و کمتر واژه‌ای حق مطلبش عطا نموده است... زندگی همواره است. هنوز است. اما هنوز هست و می‌رود. منتظر نمی‌ماند. صبح بار دیگر از ره می‌رسد و این حادثه تکرار می‌شود، در اندک فاصله‌ای از هم و باز ... زیستن برازنده زندگی است و این قصد عظیمی است بی‌قضاوتی؛ قضاوت ممکن نیست. در باب زندگی را می‌گویم. ما یک طرف ماجراییم. باید به دیگر سو رفت و اگر ممکن بود به قضاوت نشست. اما با این‌حال، زندگی همواره سرشار از این قسم رخدادهای تکرار شوندۀ دمِ دستِ دیده‌ناشدنی است که تسخیرش در دستان ماست. چنانچه به قول فیلسوف آلمانی، والتر بنیامین، در کتاب ارزشمند «خیابان یکطرفه» هم متوسل شویم که «تنها راه شناخت را دوست داشتن بی هیچ امیدی» می‌دانست، آنگاه در سرمای این قول دست کم کورسوی معرفتی در دوردست روشن است و آن هم این زندگی است و چنانچه بخواهیم آن را در مقام ابژه شناخت قرار دهیم، آنگاه چاره‌ای جز دوست داشتن بی امیدش نمی‌یابیم که خواه ناخواه در ذات ماست!

 ذکر زندگی بر منارۀ صبح است و آفتاب، عبادت صبحگاهان بر گرد کلمه است و چه خوش بهانه‌ای است عبادت صبحگاهی  و رؤیت هور.

به قول سعدی: شورش بلبلان سحر باشد/ خفته از صبح بی خبر باشد و باز اینکه... آفتاب همیشه از شرق طلوع می‌کند. تولد دوباره آفتاب و دیدارش، همیشه، از هر جایی میمون و فرخنده است،  به ویژه از گیلان جان!

 



تعداد بازدید از این مطلب: 434
موضوعات مرتبط: نقد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود